کد قالب کانون متن کوتاه در مورد حضرت فاطمه (س)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4062
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 6862
بازدید ماه : 21145
بازدید کل : 47900
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : شنبه 26 آذر 1402

اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است‌

★★★

ای ایّوب بلاها
‌ای یعقوب فراق ها
ای یوسف جغاها
ای کوه پر ابهت
ای جاری محبّت
‌ای چشمه طهارت
‌ای اسوه خدایی
‌ای جلوه ‏الهی
‌ای عشق کبریایی
‌ای آفتاب سفر کرده
من اشک‌های تو را بر کوبه‌های کوچه پس کوچه‌های سرد و خسته مدینه یافتم.
خط تو را ‏که بر پوست هر ستاره،
غزل آفتاب را که می‌نوشتی، خواندم‎. ‎
من در خاموشی قبرت تابش هزاران خورشید را دیدم.
اگر قبرت را نشانی ‏نیست چه باک؟
هر سنگْ نبشته‌ای حکایت تو را دارد‎… ‎

★★★

بانو! مزار تو در سینه عاشقان توست. پس از تو تمام یاس‌های زمین، کبود می‌رویند‎. ‎

★★★

تو ستون استحکام عرشی بانو! این‌گونه بر زمین نیفت‎!‎
برخیز؛ وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد. برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو
اتکا دارد‎. ‎
برخیز! همه زخم‌هایت را پنهان کن تا دشمن، آرزوی پیروزی را برای خویش به گور ببرد‎. ‎

★★★

‎ ‎خورشید در تابوت تو غروب کرد و ملائک به عشق دیدار تو به سجده در افتادند و عروج خونینت را خدا خود به نظاره نشست، تا زخم ‏هایت را خود مرهمی نهد و چشمه کوثرش را با تو به طهارت رساند‎…‎

★★★

برای تو می‌نویسم،
برای مادرم فاطمه برای مادر سادات ‏
‌ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا!

‌ای قامت سبزای نهال بارور ایثار!‌
ای جاری زلال متانت!
‌ای آیه صراحت و عفت!
‌ای ‏مظهر لطافت و رحمت!

چگونه می‌توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است.
انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی ‏است‎. ‎

★★★

آری، اگر تو نبودی

آهنگ کاروان هستی، به گوش نمی‌رسید و قافله وجود، به راه نمی‌افتاد‎!‎
اگر تو نبودی؛ بهار سبز نمی‌شد، تابستان نمی‌رسید، پاییز زرد و زمستان پیر نمی‌گشت‎! ‎‌

ای کوثر خدا،
‌ای دختر رسول،‌
ای اُنس مهربان،

این دل رمیده ما را دیگر چه کسی انیس و مونس باشد؟ …
یک بار دیگر آسمان گرفت و ‏خنجر تبار قابیل، خورشیدی دیگر را که در ابتدای طلوع خود بود، بر سجاده خون از پای انداخت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: شهادت ها